pan – -Translation – Keybot Dictionary

Spacer TTN Translation Network TTN TTN Login Deutsch Français Spacer Help
Source Languages Target Languages
Keybot 21 Results  www.museeeglisesaintemariemuseum.ca
  Straeon o Gofio  
"Pan oedd hi'n 6, dywedodd wrthyf y canlynol. Dwi'n dymuno fy mod wedi ei gofnodi ond ni fyddwch byth yn gwybod pryd y bydd sgwrs fel hyn yn digwydd!
"هنگامی که او 6 بود، او به من به شرح زیر اشاره کرد: من آرزو می کنم که آن را ثبت کرده، اما شما هرگز نمی دانید زمانی که یک گفتگو مانند این اتفاق می افتد!
  Straeon o Gofio  
Dywedodd wrthyf pan oedd hi'n fawr iawn, efallai tri, ei bod hi mor hapus ei bod hi'n dewis i mi fod yn mommy, a bod babanod yn cael dewis eu mommies a dewisodd i mi oherwydd dwi oedd y mommy gorau iddi hi.
"او با دیدگاه فیزیولوژیکی او مشکل دارد، اما دیدگاه معنوی او بسیار واضح است. او به من گفت وقتی که او خیلی کوچک بود، شاید سه، که خیلی خوشحال بود که من را انتخاب کرد و مادر من بود و بچه ها می توانند انتخاب کنند مامان ها و او من را انتخاب کرد، زیرا من بهترین مامان او بودم.
  Straeon o Gofio  
"Pan ddeuthum i ddiwallu diwrnod a hanner yn ddiweddarach, ar ôl gweithrediad 11 awr lle roedd gen i feistri 40 Reiki o bob cwr o'r byd, gan roi i mi Reiki o bellter, y peth cyntaf yr oeddwn yn ei deimlo (ac yr oeddwn mor wybodus) oedd Roeddwn wedi ei gynllunio i gyd.
"هنگامی که من بالاخره یک روز و نیم بعد از یک عملیات 11 ساعت که من 40 ریکای استادان از سراسر جهان را به من داد، ریکی را باز کرد، اولین چیزی که من احساس کردم (و آنقدر دانستن آن بسیار بود) این بود که من آن را برنامه ریزی کرده بودم. بسیاری از جزئیات عجیب و غریب در مورد تصادف من اطمینان دارم که این برنامه ریزی شده بود و این حادثه خیلی بیشتر از من در سطوح مختلف بود.
  Straeon o Gofio  
"Daeth y foment fwyaf dwys yn fy atchweliad gyda fy nhewysiadau gyda datguddiad y gallwn i gyd ei ddal ymlaen: Ar un adeg, roedd fy nhrefn gynradd yn ymestyn ei dwylo ataf ac yn fy ngwahodd i sefyll i fyny gyda hi. Pan wnes i hynny, dywedodd wrthi Fi fy mod bob tro'n syrthio i lawr, mae hi'n fy helpu i sefyll i fyny eto, yn yr un ffordd. Mae hyn yn rhywbeth y mae ein canllaw cariadus yn ei wneud i bawb ohonom, p'un a ydym yn sylweddoli hynny ai peidio. . Maen nhw gyda ni trwy ein holl foddion, treialon a phryderon. Rydym ni wirioneddol byth yn unig. "
"جالب ترین لحظه در رگرسیون من با راهنماهای من با وحی شد که همه ما می توانستیم آن را حفظ کنیم: در یک لحظه، راهنمایی اصلی من دستانم را به من انداخت و از من دعوت کرد تا با او کنار بیفتد. وقتی این کار را کرد، گفت من هر بار که سقوط می کنم، او در آنجا به من کمک می کند تا دوباره به همان شکل راه برود. این چیزی است که راهنمایی های دوست داشتنی ما برای همه ما برای ما انجام می دهد، آیا ما آن را درک می کنیم یا خیر. آنها با همه شادی ها، محاکمه ها و غم ها با ما هستند. ما واقعا هرگز به تنهایی نیستیم. "
  Straeon o Gofio  
"Er mwyn rhoi cyfrif byr i chi, roeddwn i'n marchogaeth ar fy beic a gwneud troad cywir ar gylchfan brysur iawn ym Montreal pan oeddwn yn cael eu rhedeg drosodd gan y pedwar olwyn gefn o ddeunaw-olwyn sy'n cario craen 1-ton.
"به شما یک گزارش مختصر دادم، دوچرخه سواری کردم و چرخش راست را در یک تقاطع بسیار مشکوک در مونترال انجام دادم، زمانی که چهار چرخ عقب یک هجده چرخ سوار که یک جرثقیل 1-ton داشتند اجرا می شد. درست زمانی که همه اتفاق می افتاد احساس آرامش می کردم. من می دانستم که این امر اجتناب ناپذیر است و به آن رسیده است (به جای تشدید شدن، که من را کشته است) و همچنین به یک نماد اضطراری ریکی اشاره کرد که در آن انرژی های فرشتگان و اساتید صعود به من کمک کرد. من یک شفا دهنده انرژی هستم و بسیار روحانی هستم بنابراین قطعا ابزارهایی برای مقابله با این موضوع داشتم!
  Straeon o Gofio  
"Ar ôl mynd yn rhedeg drosodd, nid wyf erioed wedi colli ymwybyddiaeth, ond yn hytrach yn aros gyda'r poen, gan feddwl arno tra roedd pawb o'm cwmpas yn panig, i'r pwynt y bu'n rhaid i mi ddweud wrth y parafeddyg yn gwylio imi i dawelu yn ystod y daith yn yr ambiwlans. Roedd yn gwisgo fy enw i'm cadw "arswydus" oherwydd fy mod wedi cau fy llygaid mewn myfyrdod. Agorais fy llygaid a dweud wrtho "i fod yn dawel" gan fy mod yn meditating a gwasgu'i law i roi gwybod iddo fy mod yn iawn.
"بعد از اینکه من فرار کردم، هیچ وقت آگاه نبودم، اما در عوض درد باقی ماند، در حالی که همه در اطرافم به ناامیدی نگاه میکردند، به این نکته اشاره کردم که در حین سوار شدن در آمبولانس، مجبور بودم مراجعه کننده به مراکز مراقبتهای بهداشتی به آرامش برسانم. او فریاد زد اسم من را بیدار نگه داشت چون چشم هایم را در مدیتیشن گرفتم. چشمانم را باز کردم و به او گفتم: "لطفا آرام باش" همانطور که من مدیتیشن دادم و دستم را فشردم تا بفهمم که من خوبم. وقتی که من با کتامین به من تزریق کرد، تنها آگاهی را از دست دادم.
  Straeon o Gofio  
"Ar ôl mynd yn rhedeg drosodd, nid wyf erioed wedi colli ymwybyddiaeth, ond yn hytrach yn aros gyda'r poen, gan feddwl arno tra roedd pawb o'm cwmpas yn panig, i'r pwynt y bu'n rhaid i mi ddweud wrth y parafeddyg yn gwylio imi i dawelu yn ystod y daith yn yr ambiwlans. Roedd yn gwisgo fy enw i'm cadw "arswydus" oherwydd fy mod wedi cau fy llygaid mewn myfyrdod. Agorais fy llygaid a dweud wrtho "i fod yn dawel" gan fy mod yn meditating a gwasgu'i law i roi gwybod iddo fy mod yn iawn.
"بعد از اینکه من فرار کردم، هیچ وقت آگاه نبودم، اما در عوض درد باقی ماند، در حالی که همه در اطرافم به ناامیدی نگاه میکردند، به این نکته اشاره کردم که در حین سوار شدن در آمبولانس، مجبور بودم مراجعه کننده به مراکز مراقبتهای بهداشتی به آرامش برسانم. او فریاد زد اسم من را بیدار نگه داشت چون چشم هایم را در مدیتیشن گرفتم. چشمانم را باز کردم و به او گفتم: "لطفا آرام باش" همانطور که من مدیتیشن دادم و دستم را فشردم تا بفهمم که من خوبم. وقتی که من با کتامین به من تزریق کرد، تنها آگاهی را از دست دادم.
  Straeon o Gofio  
"Er mwyn rhoi cyfrif byr i chi, roeddwn i'n marchogaeth ar fy beic a gwneud troad cywir ar gylchfan brysur iawn ym Montreal pan oeddwn yn cael eu rhedeg drosodd gan y pedwar olwyn gefn o ddeunaw-olwyn sy'n cario craen 1-ton.
"به شما یک گزارش مختصر دادم، دوچرخه سواری کردم و چرخش راست را در یک تقاطع بسیار مشکوک در مونترال انجام دادم، زمانی که چهار چرخ عقب یک هجده چرخ سوار که یک جرثقیل 1-ton داشتند اجرا می شد. درست زمانی که همه اتفاق می افتاد احساس آرامش می کردم. من می دانستم که این امر اجتناب ناپذیر است و به آن رسیده است (به جای تشدید شدن، که من را کشته است) و همچنین به یک نماد اضطراری ریکی اشاره کرد که در آن انرژی های فرشتگان و اساتید صعود به من کمک کرد. من یک شفا دهنده انرژی هستم و بسیار روحانی هستم بنابراین قطعا ابزارهایی برای مقابله با این موضوع داشتم!
  Straeon o Gofio  
(Nodyn ochr rhyfedd: un o'm ffrindiau oedd tair car cyn y ddamwain yn ei gar ei hun a gwelodd ei fod yn digwydd a dim ond sylweddoli mai mi oeddwn pan welodd hi ar y newyddion, ac yna daeth i ben yn yr un cyfleuster adsefydlu ag ef grandma, felly roedd yn gallu ymweld â ni ar yr un pryd lol).
"حادثه بسیار عمومی بود، در یکی از شلوغ ترین تقاطع ها در مرکز شهر مونترال اتفاق افتاد. و آن روز نیز بسیار متفاوت بود که رخداد / اعتراض به وقوع می پیوست، بنابراین خیابان ها پر از مردم بود، از جمله رسانه ها، پلیس و اولین پاسخ (به طوری که واکنش پس از تصادف من لحظه ای بود). (یادداشت جانبی عجیب و غریب: یکی از دوستان من سه ماشین جلوتر از حادثه در ماشین خود بود و دیدم اتفاق می افتد و تنها متوجه شد که من آن را زمانی که او را در اخبار دیدم، من پس از آن در همان امکانات توانبخشی به عنوان او مادربزرگ، بنابراین او توانست در هر لحظه از ما بازدید کند). من همچنین چشم ها را با افسر پلیس که قبلا به کمک من آمده بود، بستند و همانطور که اتفاق می افتاد. من فکر می کنم سخت ترین قسمت برای من این بود که تروریسم و ​​آسیب دیدگی در همه حالات اتفاق می افتاد. من عجیب احساس غم و اندوه در قلب من احساس تمام این درد است.
  Straeon o Gofio  
"Roedd fy adferiad yn wyrthiol i ddweud y lleiaf ... yn y bôn ar ôl gweithrediadau 4, dwi'n dianc heb unrhyw ddifrod asgwrn cefn, organ neu ymennydd! Dywedasant wrthyf hefyd nad oeddent yn siŵr pan fyddwn yn cerdded eto, ond dechreuais gerdded ar ôl wythnosau 3.
"بازسازی من معجزه آسا بود که حداقل بگویم ... اساسا پس از عملیات 4، من بدون آسیب ستون فقرات، ارگان یا مغز فرار کردم! آنها همچنین به من گفتند که مطمئن نیستم وقتی دوباره راه می روم، اما بعد از 3 هفته شروع به پیاده روی کردم. آنها به من گفتند که من در بیمارستان برای 6 ماه می باشم، اما بعد از هفته های 5، پس از یک دوره بهبودی مجددا تخلیه شدم. من در بیمارستان خاصی توانمندی های خود را ادامه دادم اما توانستم تنها سه ماه پس از حادثه به خانه بروم. من یک فیزیوتراپیست داشتم که به اشعه ایکس مرا نگاه کنم و از اینکه عجیب بود این بود که با وجود وزن کامیون که باید استخوان ها را خراب کرد، فقط استخوان های خارجی شکسته شدند، مثل اینکه چیزی از قطعات داخلی آسیب دیده بود. من یک فیزیوتراپیست دیگر داشتم که برای سال 40 کار میکردم به من بگویم که من بیشترین موارد معجزه آسایی بود که تا به حال کار کرده بودم.
  Straeon o Gofio  
Yna dydw i ddim yn Sarah anymore. Yr wyf yn aros am amser hir i fod yn Bethany. Pan oeddwn i'n Sarah, fy ngwaith oedd caru anifeiliaid a gofalu amdanynt. Nawr rwy'n Bethany, a fy ngwaith yw i fod yn iachwr.
"Bethany" گفت: "مامان، من همیشه Bethany نبودم. مدتها پیش در محل دیگری بودم که هنوز هستم، اما من نبودم وبتانی نبودم. من یک دختر کوچک دیگر بودم و آنها مرا سارا نامیدند. مادرم لباسهای من را پوشانده بودم مادرم لباسهایش را از پشم و پارچه های نرم گوسفند ساخته بود مزرعه ای داشتیم من برادران و خواهران داشتم ما در خانه ای بزرگ زندگی می کردیم که من پدرم خودش را ساخت و ما زمین های زیادی داشتیم و پدر من نیز یک انبار و نرده های ما را ساخت. ما حیوانات داشتیم و همیشه به انبار رفتم تا با آنها باشم و از آنها مراقبت کنم. من حیوانات را دوست داشتم. خانواده ام خوب بود یک روز مردان سوار بر اسب ها به خانه من شدند، قرمز پوشیدند، جعبه های آتش را با آنها در اسب های خود گذاشتند و خانه ما را آتش زدند، دیگر من دیگر سارا نبودم، منتظر بودم که مدت زیادی بیهانیا باشم. وقتی سارا بودم، کار من این بود که حیوانات را دوست داشته باشم و از آنها مراقبت کنم. حالا بیتانی هستم، وظیفه من این است که یک شفا دهنده باشم. من حتی شما را ترمیم می کنم. "